سخت میگذرد تو خیابون، آواره دراین سرمای زمستونهوا ابری میشود، سرما به استخوان میزند شعله ی بخاریها زیاد میشود. فصل شالگردنهای رنگی و پالتوهای چرمی می رسد ، زمستان فصل نوشیدن چایی و قهوه پشت شیشه های بخار گرفته است اما خبر از حال من داری....
شب که فرامی رسد هر کجا که باشی دوست داری هر چه زودتر خود را به خانه برسانی مخصوصا اگر سوز استخوان شکن یک شب زمستانی درپیش باشد. شتاب و عجله در قدمهای همه ما موج می زند تا خود را به جایی برساننیم بنام خانه...اما خانه من کجاست....
یادت باشد سخت میگذرد تو خیابون، آواره دراین سرمای زمستون...
کل دارائی من خلاصه میشود در 4 گونی- - , .
جاذبه های شهر کردکوی...
ما را در سایت جاذبه های شهر کردکوی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان kordkuy بازدید : 191 تاريخ : جمعه 30 بهمن 1394 ساعت: 6:01